چند شب پیش داشتم به دوستم می‌گفتم موردعلاقه‌هام رنگ باختن.‌ دیگه حس قدیم رو ندارن. هیجان و ذوقی احساس نمی‌کنم. حتی بی‌ال هم دیگه حال نمیده. و بعد یه سریال رو پیدا کردم که نظرم رو عوض کرد. اونقدری عاشقش شدم که نمیدونم باید چطوری احساسم رو بیان کنم ولی از هیجان توی پوست خودم نمی‌گنجم. احساس می‌کنم با وجودش زندگیم رنگی شده.

و بلهههه سریال جدید مایل و آپو. همون کاپلی که کین‌پورش رو بازی کردن. زمانی که کین‌پورش پخش می‌شد، تابستون دهم به یازدهم بود. من از همون قسمت اول هر شنبه منتظرش بودم و الان دیگه باید شنبه‌ها منتظر شاین باشم. گریه*

راستی باید بگم مایل و آپو برای بازی توی این سریال هیچ مبلغی رو دریافت نکردن و کاملا دلی بوده.

یه سریال عاشقانه با ژانر سیاسی، تاریخی و اجتماعی که یکمی کمدی هم قاطیش داره. هنوز فقط دو قسمت پخش شده پس به همین بسنده می‌کنم. شاید بعدا بیشتر در موردش حرف زدم. به جرئت می‌تونم بگم بازی همه‌ی بازیگرا عالیه و هیچ خبری از کلیشه‌ها نیست. از نظر من خوش‌ساخت‌ترین بی‌ال تایلندیه.

چیزی که بیشتر از همه من رو بهش جذب کرد، بخش اجتماعی و سیاسیش بود. جایی که دولت، با فریب قشر متوسط و پایین جامعه، زندگیشون رو تحت تاثیر قرار می‌ده و دارایی‌هاشون رو ازشون می‌گیره. حالا کیا اعتراض می‌کنن؟ قشر جوون که ذهنی باز دارن و به دنبال تغییر هستن. چی نصیبشون می‌شه؟ سرکوب، آسیب بیشتر و مرگ.

دولت، می‌گه که این اصلاحات به سود مردم هستن اما در پشت پرده فقط منفعت خودش رو در نظر می‌گیره. افراد خودخواهی که پشت یه تریبون قایم شدن و حتی خودشون هم چشمشون رو، رو به حقیقت می‌بندن. پشت این پرده، یه زنجیره از زندگی‌هایی هست که در هم تنیده شدن. شخصیت‌هایی که یا اندیشه‌های مضحک بهشون تحمیل شده؛ خودشون قربانی هستن و قربانی می‌کنن یا افراد فریبکار و پستی هستن که حاضرن هر کاری برای به دست‌آوردن قدرت و پول بیشتر انجام بدن.

توی این داستان ما شخصیت‌هایی رو داریم که سیستم رو درست می‌دونن اما تردید در خونه‌شون رو می‌زنه و بعد کسی چه می‌دونه؟ احتمالا اونا با معترضین همراه می‌شن. این سریال، روایت عشق‌های متفاوتیه که پشت اندیشه‌های تحمیل شده، جایگاه اجتماعی، مردانگی ساختگی و انتظارات جامعه سرکوب می‌شن. روایت پذیرفتن، شجاعت و دگرگونیه. روایت همراهی و شکستن ممنوعه‌هاست. 

حالا بریم برای فنگرلی. خب من عاشق فضای این سریالم، جوری که عشق بین کاپلامون جوونه می‌زنه و رشد می‌کنه. عاشق وقتی که تانوا میفته دنبال ترین و ترین از احساساتش فرار می‌کنه. تنشی که بینشون وجود داره و هر وقت کنار همن قلبم اکلیلی می‌شه. آپو توی نقش ترین خیلی جذاب شده.

و بله این سریال یه کاپل دیگه داره که با دیدنش دچار سندروم کاپل دوم می‌شید. خیلی به هم میان. می‌تونم بگم توی سریال‌های بی‌ال تکرار نشدنی‌ان.

حالا که صحبت کین‌پورش شد، می‌خوام بگم که کاپل‌موردعلاقم توی این سریال جف بارکده. گریه بیشتر* با وجود اختلاف سنی‌ای که دارن عاشقشونم. از اون زمان بارکد خیلی بزرگتر شده.