خیلی قلبم میسوزه و حالت تهوع دارم. کاش میتونستم از این خونهی لعنتی فرار کنم ولی هیچجایی رو ندارم که بهش پناه ندارم. حتی هیچ شخص امنی هم وجود نداره. فقط سه تا لباس پوشیدم و جمع شدم گوشهی اتاق ولی هنورم سردمه. سردمه و به یه چیزی نیاز دارم که دردمو کمتر کنه ولی بستهی استامینوفن کدئین تموم شده و من نمیتونم از خونه خارح شم تا یه مسکن کوفتی بخرم و دارم میمیرم.