دخترم
سیگار را میهمان لبهایت نکن
اگر کردی
تعلل کن
تعلل، در کنج یک دیوار
تعلل، در فنجان چای
تعلل، در کوبش شیدای باران
تعلل، در خاک غم خوردهی گلدان
تعلل کن تا بربیایم
نخ چروکیدهی بیمار
زمزمه کنم لالایی لرز
به عزای مرگ ماهیهای تبدار
در همین چند دم
غبارهای دمیده از سینهات
سوزاند گلویم را
سرفه شد بر گونههایم اشکهای لجباز
دروغ چرا
میپرستم طعم لذت بخش دیدار
سرخوش
حتی به بهانهی یک بند سیگار
میبینی؟
شدهام بیدی مجنون
سر سپردهی نسیم دستانت
بیتوجه به سنگهای چسبیده به تنم
حاصل کشیدههای سنگسار
دخترم سیگار را میهمان لبهایت نکن
اگر کردی، هم کردی
جانت سلامت
کردهات را قربان
همه چی
بستگی به اون دختر داره
ولی خب احساس می کنم کسی که اینجوری نوشته شاید ته دلش بخواد به حرف راوی گوش کنه...
شایدم نه...