صدای گریه گوش‌هایم را کر کرده‌ است

دلم سیگاری می‌خواهد 

تا بر لب‌ نهم و دود کنم

خاطراتی که هوشیاری‌ام را می‌بلعند 

همان بی‌پدرانی که با دهانی پر به من زل میزنند 

با خونین چنگال‌هایشان

جمجمه‌ام را میشکنند 

و محتویاتش را می‌درند