۴ مطلب در اکتبر ۲۰۲۵ ثبت شده است.

سروتونین. سروتونین لعنتی. به گیتار گوشه اتاق نگاه می‌کنم و یاد انیمه گیون میفتم. انگشتام روی صفحه کیبورد وحشیانه حرکت می‌کنن. لاکای مشکی. واترتینت اتود. کتاب‌هایی که روی هم چیده شدن. بوی عود. خودکار سیاه. عدد 19. حضور نصفه و نیمه. خشم. 

اون بچه‌ی کوچیکی که شب‌ها به ستاره‌های شبتاب روی سقف اتاقش خیره می‌شد در مورد من چه فکری می‌کنه؟ پنج‌ساله‌ای که روی تخته وایت برد گوشه اتاقش پرمعنا خط‌خطی می‌کرد. لباساشو از توی کمد بیرون می‌ریخت و توی راهرو ادای مدلای حرفه‌ای رو در می‌آورد و کت واک می‌کرد. اندوهش رو زیر قالیچه‌ی بنفش و صورتی وسط اتاق قایم می‌کرد. دنیاش پر بود از یواشکی‌ها. پر از التماس برای ترک نشدن‌ها. پر از گرفتن گوش‌ها موقع دعوا. پر از اشک‌های تنها. پر از انزوا. پر از حسادت‌های کودکانه‌ به نداشته‌ها. پر از "خودم انجامش می‌دم‌" ها. 

در تو آیینه‌ایست

شکسته از دردهایت

و من خودم را می‌بینم

در هزاران تکه‌ی چسبیده به اندام‌هایت

تو همیشه نرمال بودی، عزیزِ دلم.